برای پ



اینکه آدم زندگیشو بر پایه یه نفر دیگه بذاره صددرصد اشتباهه، اما گاهی اون نفر جز جداناپذیر از زندگی تو میشه، اونوقت زندگی فقط با اون فرد معنی داره.

بارها و بارها گفتی برم دنبال زندگیم! آخه زندگی من تو هستی، کجا برم!؟ دلباختگی و دلبستگی من حد و مرز نداره، پایان هم نداره، چون من ریشه های تو رو دریافته ام.


پیوسته میگی جداشیم بهتره و ازم میخوای که همدستت هم بشم. ازت میپرسم چرا و چند دلیل منطقی و احساسی میاری. آخر دست هم میگی برو دنبال زندگیت و اگه جدا بشیم ضربه کمتر میخوریم. من که میدونم به خاطر من میخوای تن به این جدایی بدی، اما خیال کردی، من راحت به دستت نیوردم که راحت از دستت بدم. میخوام تا ابد و تا همیشه کنارت باشم؛ با هر شرایطی و با هر محدودیتی. میخوام اینقدر واست خوب باشم که همیشه بهم تکیه بدی، میخوام بدونی من همیشه کنارتم. میخوام بدونی تا ابد بی نهایت دوستت دارم. میخوام بدونی تو همه زندگیم هستی، میل و تمنا همه تو. و خودت میدونی عشق و علاقمون خیلی عمیقه و بالاتر از هر چیزیست. پس نترس مهربونم.


وقتی تنهای تنها باشی و همه زندگیت باشه یه دختر، واسه نگه داشتنش هیچ تلاشی نمیکنی؟ قطعاً میکنی!

تا سال پیش تنهاییم رو سایه خودم پر میکرد. همه چیزمو بهش میگفتم، او هم فقط میشنید. اما از وقتی «پ» را شناختم، «پ» شد سایه من، زندگی من و تنها کسی که درکم میکرد. غر میزد، اما عاشق غر زدناش بودم، شکمو بود، خوابالو بود، اما عاشق همین کاراش بودم. حیف اون روزهای خوب، قدرشون رو ندونستم، رفتارها. 8 سال پیش چقدر من بدشانسم. حالا از چشمش افتادم و فقط به عنوان دوست معمولی قبولم داره، اونم زورکی تا دلم نشکنه. بزودی هم پرواز میکنه میره چقدر غم انگیزه.


تو زیبایی؛ نه اون زیبایی که بعضیها در اندام و لب و گونه و . میبینن. زیبایی تو طبیعی است، اصلاً خوشگلی تو معمولی نیست؛ یه چیز خاصه.

تو آرایش نمیکنی، خودت هستی، چون میدونی نیاز به آرایش نداری، چون به صورت ذاتی خودت خوشگلی. اینو شاید هر کسی نپسنده، اما من شیفته همین تو شدم، چون وقتی باهات هستم احساس داشتن یه چیز مصنوعی بهم دست نمیده.

تو خودت هستی، خودِ خودت. هیچوقت نخواستی نقش بازی کنی، همیشه رک و شفاف حرفت رو زدی. یکی از ویژگیهای منحصر به فردت همینه.

بازم بگم چرا دیوووونتم!؟


روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل دوست داری ولش نکن. ممکنه دوباره تکرار نشه. آدم وقتی تو سن‌ و سال توئه فکر می‌کنه همیشه براش پیش می‌یاد. باید ده پونزده‌ سال بگذره که بفهمی همون یه بار بوده. که حالِت با چیز دیگه‌ای خوب نمی‌شه. عشــــق یعنی حالِت خــــوب باشه.


به گذشته مینگری: میگذارد و میرود

به حال مینگری: بچه هست و کلش داغه

به آینده مینگری: خسته میشه، من واسش پیرم، سیر میشه میره

به کل مینگری: عدد، عدد، عدد

 

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم (سعدی شیرازی)


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبسایت شخصی امیر حسین جعفری پور نمايندگي فروش محصولات چوبي و دکوراتيو nb نوستالژی فوتبال designweb اخبار مذهبي دانلود ابوعلی بازرگانی سینا بوی ریحان